لیبی: کدام آینده؟
علی جوادی

دیگر تردیدی نیست که حکومت استبداد سرمایه در لیبی٬ حکومت معمر قذافی٬ عمرش تمام شده است. مقاومتهای پراکنده در طرابلس و شهر زادگاه معمر قذافی تنها لحظات پایانی سقوط رژیم چهل و دو سال استبدادی قذافی اند. توده های مردم سرنگونی طلب و مسلح در طرابلس و شهرهای اصلی لیبی در حال پایکوبی و جشن و در حال پایان دادن به یک دوره سیاه از زندگی خود هستند. عکسهای قذافی را پاره پاره میکنند. اسلحه در دست مردم است. مقاومتهای پراکنده به سرعت در هم شکسته میشود. سنگرهای بقایای حکومت به سرعت در حال سقوط و فروپاشی است. روزهای شیرینی است !

اما یک سئوال واقعی ذهن را در کمر کش اوضاع کماکان به خود مشغول میکند: آیا آینده لیبی از آنچه تاکنون جاری بوده است متفاوت خواهد بود؟ آیا این مردم مزه آزادی و برابری و رفاه را خواهند چشید؟ آیا زندگی بعد از قذافی در عین حال زندگی بدون استبداد٬ بدون محرومیت٬ بدون استثمار٬ بدون نابرابری و فقر و فلاکت خواهد بود؟ آیا کارگر هم مزه آزادی و زندگی را خواهد چشید؟ یا باز شاهد نوعی دیگری از استبداد و نابرابری و فقر و فلاکت در لیبی خواهیم بود؟ کدام آینده؟ به این سئوال و سئوالات متعددی باید پاسخ داد .

١ -  مردم لیبی حق داشتند تا حکومت قذافی را نخواهند. مردم لیبی حق داشتند تا برای سرنگونی بیش از چهار دهه استبداد نظامی در لیبی بپاخیزند. مردم لیبی حق داشتند حکومت وحشی قذافی را نخواهند. مردم لیبی حق داشتند که علیه فقر و فلاکت و عقب ماندگی و محرومیت قیام کنند. مردم لیبی حق داشتند تا سهم خود را زندگی و رفاه و ثروت اجتماعی طلب کنند. مبارزه این مردم بخشی از خیزش عظیم توده ای در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقاست. مبارزه ای حق طلبانه است. این مردم حق دارند شاد باشند. حق دارند سرنگونی قذافی را جشن بگیرند٬ حق دارند پایکوبی کنند .

۲ - سرنگونی رژیم استبدادی سرمایه در لیبی یک حلقه در تحقق آزادی و برابری و رفاه و دستیابی به جامعه ای متضمن این خواستهای پایه ای مردم است. تحقق کوچکترین خواستهای مردم در جوامعی شبیه لیبی و ایران و مصر و سوریه مستلزم سرنگونی همه جانبه چنین رژیمهایی است. تحقق هر ذره از آزادی و برابری و حقوق شهروندی در جامعه در گرو سرنگونی قاطع و تعیین تکلیف نهایی با حکومتهای این چنینی سرمایه است. از این رو ما خود را در احساس پیروزی این مردم بر حکومت استبدادی قذافی شریک میدانیم .

۳ - پروسه تحولات در لیبی برخلاف پروسه سرنگونی رژیمهای حسنی مبارک در مصر و بن علی در تونس طولانی تر و با مشقت بیشتری همراه شد. بیش از ١۳۰۰ نفر در جریان این مبارزات کشته شدند. قیامها و شورشهای شهری نتوانستند همزمان در تمامی شهرها به پیروزی دست پیدا کنند و حکومت قذافی را به یکباره ناکار کنند. رژیم ضربه خورده قذافی پس از یک دوره از مبارزات مردم با جمع و جور کردن نیروهای خود مذبوحانه تلاش کرد تا با کشتار و سرکوب وحشیانه به این خیزش توده ای پایان دهد. مقاومت جنایتکارانه حکومت قذافی به خیزش توده ای مردم ابعاد متفاوت و لاجرم نظامی و قهرآمیز بخشید. در دستور قرار گرفتن بعد نظامی در این تحولات یک ضرورت انکار ناپذیر مقابله با حکومت وحشی قذافی بود .

۴ - تلاش و تهدید رژیم قذافی در قتل عام مردم در شهرهای بپاخواسته بهانه های لازم به آمریکا و ناتو برای دخالت نظامی در اوضاع لیبی را داد. ناتو با مجوز قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل وارد پروسه تغییر و تحولات در لیبی شد. همانطور که پیش بینی میشد دخالت نظامی ناتو در لیبی اهدافی کاملا فراتر و همه جانبه تری از تامین چتر حفاظتی در مقابله با سیاست قتل عام قذافی را دنبال میکرد. غرب از طریق ماشین نظامی و سرکوب خود عملا اهرم شکل دادن و دخالتگری در اوضاع متحول لیبی را بدست آورد. این ابزار اکنون در خدمت شکل دادن به حکومت آتی مورد نظر غرب در لیبی عمل خواهد کرد. هدف این نیرو حفظ مناسبات استثمارگرایانه در لیبی٬ حفظ و تامین منافع اقتصادی و سیاسی سرمایه در لیبی٬ جلوگیری از تعرض توده های مردم به دستگاهها و بنیادهای نظام طبقاتی در پس این تحول و شکل دادن به حکومتی متضمن منافع سرمایه در این جامعه است.

۵ - اپوزیسیون لیبی که اکنون صحنه گردان اوضاع است٬ ترکیبی از جریانات ناسیونالیست پروغربی٬ اسلامیست و بخشهایی از حکومت سابقی ها است. وزیر دادگستری حکومت قذافی در راس "شورای موقت گذار" لیبی قرار دارد. این اپوزیسیون بهیچوجه نماینده خواستهای مردم بپاخواسته نیست. هیچ درجه ای از آزادیخواهی و برابری طلبی را نمایندگی نمیکند. این جریانات ائتلافی ناپایدار را اکنون تشکیل میدهند که بدون تردید ائتلافشان به زودی درهم خواهد شکست. ناتو اکنون یک وزنه تعیین کننده در تعیین اوضاع آتی در تحولات آتی لیبی است. دستور اول این حکومت پس از خاتمه دادن به مقاومتهای پراکنده جریانات مدافع قذافی "کنترل اوضاع" و جلوگیری از اراده مردم در تحمیل خواسته ها و اهدافشان است. اهداف دیگر این دولت همان نقشه عمومی ای است که همه حکومتهای موقت سرمایه در دستور دارند: شکل دادن به مجلس موسسان٬ تصویب قانون اساسی جدید٬ و در عین حال تلاش برای خارج کردن مردم از صحنه تحولات و تثبیت قدرت ارکان حکومت بورژوازی و سرمایه .

۶ - تاریخ ناتو و غرب در شکل دادن به حکومتها کاملا روشن است. نگاهی به عراق٬ افغانستان٬ مصر٬ و تونس نشانگر این واقعیت است که خمیره حکومت آتی را با ماتریال مذهب٬ ناسیونالیسم٬ و تعهد به سرمایه پی ریزی خواهند کرد. یک رکن اساسی شکل دادن به اوضاع آتی مورد نظر غرب جلوگیری از دخالت مردم بپاخواسته در شکل دادن به آلترناتیو حکومتی مورد نظرشان است. خارج کردن کنترل اوضاع از سلطه نفوذ مردم بپاخاسته و شکل دادن به ارتش و نیروهای سرکوب از ارکان اصلی حکومت موقت آتی است. سرمایه بدون دستگاه سرکوب بدون زندان و دادگاه و ارتش نمیتواند حکومت خود را مستقر کند.
 
۷ - هم اکنون مردم بپاخواسته در طرابلس و برخی دیگر شهرها دست به ایجاد ارگانهای محلی و منطقه ای برای حفاظت از خود در مقابل نیروهای پراکنده و زخم خورده قذافی زده اند. این ارگانها میتوانند نطفه های حکومت آتی باشند. جوانان که هفتاد درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند یک نیروی تعیین کننده در کنار طبقه کارگر و سایر نیروهای آزادیخواه و برابری طلب در شکل دادن به ارگانها و پایه های حکومت آتی اند. کشمکش بر سر چگونگی شکل دادن به حکومت آتی به سرعت در محور جدالهای آتی قرار خواهد گرفت .

۸ - آزادی و برابری و رفاه مردم در لیبی در گرو شکل دادن به حکومتی است که هدفش نه حفظ مناسبات ضربه خورد سرمایه در لیبی بلکه درهم شکستن قطعی و نهایی آن است. تنها و تنها یک حکومت کارگری٬ یک جمهوری سوسیالیستی٬ میتواند تضمین کننده خواستهای پایه ای مردم در لیبی باشد. در غیر این صورت ما شاهد شکل گیری شکل دیگری از حکومت سرمایه در لیبی خواهیم بود. ترکیبی از حکومتهای اسلامی و ناسیونالیستی و قوم پرست. آزادی و برابری و رفاه مردم لیبی در گرو درهم شکستن مناسبات سیاسی و اقتصادی سرمایه در این کشور است .

۹ - آینده از هم اکنون مسجل و رقم خورده نیست. توده های مردم بپاخواسته و نسل جوان میتوانند سرنوشت دیگری را برای لیبی٬ سرنوشتی متفاوت را رقم بزنند. این روزها روزهای سرنوشت سازی است . *